نسل هزاره: ۱۱ فیلمی که این نسل را تعریف میکنند
نسل هزاره به طرق مختلفی دیده میشود. نسلهای پیشین با دلایل عجیبی آنها را مقصر مشکلات بسیاری، مخصوصاً ناکامیهای اقتصادی میدانند و نسل بعد از آنها هم فکر میکند آنها برای کمک به بهبودی دنیا کار خاصی انجام نمیدهند و منتظر ماندهاند شهاب سنگی از راه برسد و همه چیز را تمام کند.
اما این نسل کمک کرد تا صنعت فیلم به مکانی فراگیرتر برای افرادی که کنار گذاشته شده بودند تبدیل شود و همچنین خیلی بیشتر از نسلهای قبلی تحت تأثیر فیلمها قرار گرفت.
The Dark Knight (۲۰۰۸)
بازی هیث لجر به عنوان جوکر در دومین فیلم بتمن کریستوفر نولان به گونهای در فضای فرهنگی نفوذ کرد که قبلا هرگز انجام نشده بود. شوالیه تاریکی بخش مهمی از تجربه نسل هزاره بود. پس از مرگ غم انگیز لجر قبل از اکران، این فیلم به یک شاهکار در شخصیت پردازی و فیلمهای کمیک تبدیل شد.
شوالیه تاریکی یکی از بهترین فیلم دومیها در هر سهگانهای به حساب میآید و تصور فیلمی که بیشتر یک نسل را تعریف کند، سخت است. در آن زمان این فیلم در اولین آخر هفته اکران خود توانست رکورد ۱۵۸ میلیون دلاری به دست آورد و سالها لباسها و کازپلیهای تازهای از شخصیت جوکر را وارد بازار کرد. این فیلم همچنین باعث ایجاد تغییری در سینما ایجاد شد، به شکلی که تماشاگران شروع به ترجیح فیلمهای کردند که کمتر از عناصر فانتزی استفاده کنند.
Mean Girls (۲۰۰۴)
قبل از Mean Girls، تینا فی به عنوان کمدینی ماهر در Saturday Night Live با طنز تند و تیزش شناخته میشد. پس از اکران فیلم، تماشاگران طنز درخشان او را پذیرفتند و او به یکی از شناخته شدهترین کمدینهای سینما تبدیل شد.
بین فیلمنامه خیرهکننده فی، یکی از بهترین بازیهای لیندسی لوهان، و بازی ریچل مک آدامز در نقش ملکه شرور یک دبیرستان – این فیلم با ترکیبی عالی از اضطراب نوجوانی، رئالیسم و کمدی به اوج خود رسید. این اثر به مسخره کردن دخترهای قلدر و بی رحم دبیرستانی میپردازد و آن را با فرهنگ سمی سلبریتی و استانداردهای زیبایی دست نیافتنی آن زمان ادغام میکند.
Shrek (۲۰۰۱)
شرک ثابت میکند مهم نیست که غول باشید، آنچه در قلب شماست اهمیت دارد. در این برداشت تازه از افسانههای کلاسیک، شرک (مایک مایرز) یک غول چرک، گوشه گیر و بی ادب است که عاشق شاهزاده خانمی به نام فیونا (کامرون دیاز) میشود. با این فکر که فیونا هرگز او را آنطور که هست دوست نخواهد داشت، او را طرد میکند، اما فیونا بعداً تصمیم میگیرد چهره زیبای انسانیاش را کنار بگذارد و آن را با غول رویاهایش معاوضه کند.
ممکن است پیام این فیلم چندان اورجینال نباشد. با این حال، برای بچه های نسل هزاره، طنز و حال و هوای خوب فیلم (بدون در نظر گرفتن موسیقی متن نشاط آور آن) به تماشاگران یادآوری میکند که همه یک ستاره هستند، زیرا همانطور که ضرب المثل میگوید، تن آدمی شریف است به جان آدمیت.
Twilight (۲۰۰۸)
دیوانگی پس از اکران فیلم گرگ و میش در سال ۲۰۰۸ در بهترین زمان زندگی نسل هزاره اتفاق افتاد. مد و فشن سال خرده فرهنگ scene بود که خود برگرفته از خرده فرهنگ ایمو است، Myspace دوران اوجش را سپری میکرد، و موسیقی آن دوران به زمزمه کردن کلمات و مدل موهای ایمو وابسته بود. موفقیت فیلم حتی موج سهمگینی از سریالهای تلویزیونی خون آشام و گرگینه را به همراه داشت که بسیار موفق بودند، مانند The Vampire Diaries، Teen Wolf و True Blood.
گرگ و میش به هیچ وجه اوج سینما نیست و حتی برخی از خنده دارترین میمهای تمام دوران را تولید کرده است. اما مثل فرنچایز هری پاتر تاثیرش را روی نسل هزاره گذاشت. فیلم داستان بلا سوان ساده و بی دست و پا را روایت میکند و شما را به سفری میبرد که در آن شخصیت اصلی معمولی آن توسط یک خون آشام ۱۰۰ ساله خوش تیپ و یک گرگینه که تقریباً هرگز پیراهنی تنش نیست دنبال میشود. چرا از این فیلم خوشمان نیاید؟
The Blair Witch Project (۱۹۹۱)
فیلم The Blair Witch Project روشی کاملاً جدید برای بازاریابی فیلم ایجاد کرد. همچنین ژانر ترسناک «ویدئوی پیدا شده» را به جایگاه اول فرهنگ پاپ سوق داد. اگر شما از نسل هزاره هستید، احتمالاً خاطراتتان از اولین باری که The Blair Witch Project را تماشا کردید هنوز در کابوسهایتان سراغتان میآید. تماشا نکردن این فیلم زمانی که به عنوان یک «داستان واقعی» و یکی از ترسناکترین فیلمهای تاریخ به بازار عرضه شد، سخت بود.
صحنه پایانی که مایک در گوشهای رو به دیوار ایستاده است و هدر در حالی که دوربینش میافتد توسط موجود شیطانی مورد حمله قرار میگیرد، یکی از به یاد ماندنی ترین پایانهای تمام دوران است. شایعات مبنی بر این که این فیلم بر اساس یک داستان واقعی و تصاویر واقعی پیدا شده است، قطعاً به آسوده خوابیدن کسی کمکی نکرد.
Donnie Darko (۲۰۰۱)
ملاقات با خرگوشی به نام فرانک در دانی دارکو لحظهای تعیین کننده در زندگی نسل هزاره است. دانی دارکو در اوایل دهه ۲۰۰۰ در زمان احیای سبک گاث و آلترنتیو ظاهر شد و به ایجاد نسلی کمک کرد که شیفته همه چیزهای تاریک و سیاه بود.
این فیلم فانتزی تاریک، نوجوانی به نام دانی دارکو را دنبال میکند که یک شب بیرون از خانهاش در خواب راه میرود و خرگوش اهریمنی به نام فرانک را میبیند. فرانک به او می گوید که دنیا بیست و هشت روز دیگر به پایان میرسد و اتفاقات عجیبی برای دانی رخ میدهد. دانی در سفر خود در بین بیماریهای روحی و روانی احتمالیاش، تبدیل به شخصیتی افسانهای برای هر هزارهای میشود که تا به حال احساس تنهایی یا غریبی کرده است.
Titanic (۱۹۹۷)
تایتانیک برای بسیاری از هزارهها فیلمی بود که زندگیشان را تغییر داد و تا مدتها فکر و ذکرشان غرق شدن این کشتی غمانگیز بود. جیمز کامرون یکی از گران قیمتترین و استادانهترین حماسههای دریایی سینما را خلق کرد که حتی پس از دههها با درآمد ۲ میلیارد دلاری، این اثر پرفروشترین فیلم تمام دوران باقی ماند.
حجم عظیم این سفر سه ساعته، از شادی تا پریشانی مطلق برای بسیاری از تماشاگران سینما در آن زمان تازگی داشت. پس از اکران فیلم برای مدت طولانی «قلب من ادامه خواهد داد» سلین دیون بدون وقفه در رادیوهای سراسر کشور پخش میشد، همکاران و دوستان به چندین بار دیدن این فیلم در سینماها افتخار میکردند و هر برنامه تلویزیونی به دنبال کپی کردن این اثر بود.
The Social Network
اکثر متولدین نسل هزاره زمانی را به یاد میآورند که فیس بوک دنیای رسانههای اجتماعی را تحت سلطه خود داشت. عضو شدن در فیس بوک در ابتدا فقط با دعوتنامه قابل انجام بود و فقط دانشجویان دانشگاه میتوانستند از آن استفاده کنند. این دریچهها زمانی باز شد که در دسترس عموم قرار گرفت، و مردم متوجه شدند که مارک زاکربرگ راهی ایجاد کرده که زندگی انسانها و نحوه ارتباط آنها را کاملاً تغییر داده است.
دقیقاً به همین دلیل است که دیوید فینچر داستان پرفراز و نشیب زاکربرگ را اقتباس کرد و این اثر به یک فیلم تعیین کننده در نسل هزاره تبدیل شد. این فیلم مشکلات پشت پرده را روایت میکند، اتفاقاتی که زاکربرگ در هنگام تولید وبسایت با آن روبه رو شد. شروع فیلمهایی بر اساس زندگی مدیران فناوری.
The Matrix (۱۹۹۹)
ماتریکس نئو را دنبال میکند، مردی که زنی مرموز با او تماس میگیرد و او را به دنیای زیرزمینی هدایت میکند. جایی که در آن زندگی آن چیزی نیست که به نظر میرسد. او با مورفئوس ملاقات میکند، که از او میپرسد آیا میخواهد قرص آبی را بخورد و در دنیای ماتریکس باقی بماند یا قرص قرمز را خواهد خورد؟ جایی که او «بیدار میشود» و در یک نبرد وحشیانه با ماموران مخفی هوشمند مبارزه خواهد کرد.
از زمان اکران، این فیلم آنقدر جنبههای فرهنگ پاپ را تغییر داده است که فکر کردن به آن آدم را غافلگیر میکند. تصویر قرص قرمز و قرص آبی مترادف شده است با کنترل شدن. صحنه رسیدن گلوله به نئو، جلوههای اکشن را برای همیشه تغییر داد و کارگردانان، لانا و لیلی واچوفسکی، از اولین کارگردانانی بودند که چنین تحسینی از سوی منتقدان به دست آوردند. در آن زمان ماتریکس برخی از باورنکردنیترین جلوهها و تمهای سینمای آمریکا را در خود جای داده بود.
Brokeback Mountain (۲۰۰۵)
فیلم Brokeback Mountain یکی از اولین فیلمهایی در نوع خودش بود که توانست نامزد چندین جایزه اسکار شود و در جریان اصلی سینما قرار بگیرد. فیلم داستان دو گاوچران به نامهای جک و انیس است، دو مردی بود که به عنوان گلهدار گوسفند در وایومینگ در سال ۱۹۶۳ استخدام میشوند.
این فیلم با پردازش شخصیتهای خود، انواع کلیشهها و نقشهای جنسیتی مردانه را در هم شکست. هیث لجر و جیک جیلنهال دو تن از بزرگترین بازیگران آن زمان بودند که به نسل هزاره کنجکاو برای تماشای این داستان عاشقانه و غمانگیز کمک کردند.
Slumdog Millionaire (۲۰۰۸)
با توجه به موفقیت خارقالعادهاش، شگفتانگیز است که بفهمیم میلیونر زاغهنشین به کارگردانی دنی بویل نزدیک بود بدون اکران مستقیماً از طریق دیویدیمنتشر شود. داستان عشق واقعی مردی جوان با بازی دو پاتل (Dev Patel) را نشان میدهد، پسری از محلههای فقیر نشین بمبئی که پس از حضور در یک مسابقه تلویزیونی، توسط پلیس متهم به تقلب میشود و مجبور میشود توضیح دهد که چگونه پاسخ سوالها را میداند.
این فیلم اثری امیدبخش است. اثری که با جرات و صداقت تاریکیهای دنیا را به تصویر میکشد و نابرابریهای اجتماعی را نشان میدهد اما همچنان به کورسو امید در انتهای تونل ایمان دارد.