تجربه حتی ممکن است زیربنای یکی از یافتههای ثابت و کلیشهای در جهتیابی باشد: اینکه عملکرد مردان معمولا بهتر از زنان است. بهنظر میرسد این شکاف جمعیتی بیشتر به فرهنگ و تجربه بستگی داشته باشد تا توانایی ذاتی. برای مثال، در کشورهای نوردیک که در آنها برابری جنسیتی بیشتر است، تقریبا هیچ تفاوت جنسیتی در مسیریابی نشان دیده نمیشود. درمقابل، در مناطقی مانند کشورهای خاورمیانه که زنان برای کاوش محیط اطراف خود با محدودیتهای فرهنگی مواجه هستند، مردان در زمینه مسیریابی بسیار بهتر از زنان عمل میکنند.
جنبه فرهنگی و اهمیت تجربه در توانایی راهیابی توسط مطالعات انجامشده روی جامعه سیمانه (Tsimane) در آمازون بولیوی پشتیبانی میشود. هلن الیزابت دیویس، انسانشناس دانشگاه ایالتی آریزونا و همکارانش با استفاده از ردیابهای جیپیاس ۳۰۵ فرد بزرگسال سیمانه را در طول سه روز دنبال کردند. آنها تفاوتی در مسافت طیشده توسط مردان و زنان پیدا نکردند.
پژوهشگران در مقاله خود در مجلهی Topics in Cognitive Science گزارش کردند که مردان و زنان به یک اندازه در اشاره به مکانهای خارج از میدان دید مهارت داشتند. حتی کودکان هم در مسیریابی عملکرد بسیار خوبی داشتند و به باور دیویس، علت این امر بزرگ شدن در جامعهای است که کودکان را به کاوش در محیط تشویق میکند.
بیشتر فرهنگها همچون سیمانه نیستند و زنان و دختران به دلایل مرتبط با امنیت شخصی درمورد کاوش در محیط محتاطتر هستند. آنها نه تنها تجربه کمتری در مسیریابی دارند، بلکه نگرانی درمورد امنیت یا گمشدن تاثیر مستقیمی روی مسیریابی دارد. اضطراب مانع مسیریابی خوب میشود، بنابراین اگر درمورد امنیت خود نگران باشید، ممکن است نتوانید به خوبی مسیرتان را پیدا کنید.
حس جهتیابی شما چقدر خوب است؟
مقیاس حس جهتیابی سانتا باربارا مقیاسی برای اندازه گیری تواناییهای مرتبط با مسیریابی است. بهطورکلی، افرادی که در این مقیاس نمره بالاتری میگیرند، توانایی مسیریابی بهتری دارند. سوالات این مقیاس به شکل زیر هستند که هر فرد با شناختی که از خود دارد، نمرهای از یک (به شدت موافق) تا هفت (به شدت مخالف) به آنها میدهد.
۱. در آدرس دادن خیلی خوب هستم.
۲. خوب یادم نمیآید وسایلم را کجا گذاشتهام.
۳. در تخمین فاصلهها خیلی خوب هستم.
۴. حس جهتیابی من خیلی خوب است.
۵. معمولا جهتهای جغرافیایی محیط را در نظر میگیرم.
۶. در شهر جدید به سادگی گم میشوم.
۷. از خواندن نقشهها لذت میبرم.
۸. در درک جهتها مشکل دارم.
۹. در خواندن نقشهها خیلی خوب هستم.
۱۰. وقتی در اتومبیل بهعنوان مسافر نشستهام، مسیرها را خوب به خاطر نمیآورم.
۱۱. از آدرس دادن به دیگران لذت نمیبرم.
۱۲. برایم مهم نیست که بدانم کجا هستم.
۱۳. معمولا در سفرهای طولانی وظیفه مسیریابی را به افراد دیگر محول میکنم.
۱۴. وقتی از راه جدیدی میروم، غالبا آن را به خاطر میسپارم.
۱۵. نقشه ذهنی خوبی از محیط پیرامون خود ندارم.
شخصیت نیز در ایجاد توانایی مسیریابی نقش دارد. برای اینکه در مسیریابی خوب باشید، باید تمایل به کاوش محیط داشته باشید. برخی افراد از تجربه سرگردانی لذت نمیبرند و برای برخی افراد گشتوگذار در مکان ناشناخته لذتبخش است.
افرادی که از فعالیتهای خارج از منزل مانند پیادهروی و دوچرخهسواری لذت میبرند، حس جهتیابی بهتری دارند. همچنین افرادی که بازیهای ویدئویی زیادی انجام میدهند که بسیاری از آنها شامل کاوش در فضاهای مجازی است، حس جهتیابی بهتری دارند. تمایل و تجربه اولیه، برخی افراد را به سمت فعالیتهایی سوق میدهد که شامل مسیریابی میشود؛ درحالیکه آنهایی که تمایل کمتری به کاوش دارند، فرصت کمتری برای سرگردانی دارند یا افرادی که تجربه اولیه بدی دارند، ممکن است کمتر دست به فعالیتهایی بزنند که به کاوش نیاز دارد.
ایجاد نقشههای ذهنی
بهنظر میرسد ترکیبی از شخصیت و توانایی فرد، بر کسب مهارتهای خاصی که با مسیریابی ارتباط دارد، تاثیر میگذارد. این مهارتها شامل توانایی تخمین مسافتی که سفر کردهاید، خواندن و به خاطر سپردن نقشهها (چه چاپی و چه ذهنی)، یادگیری مسیرها براساس نشانهها و درک موقعیت مکانها نسبت به یکدیگر است.
بااینحال، بیشتر پژوهشها روی دو مهارت فرعی تمرکز دارند: دنبال کردن مسیرها با استفاده از نشانهها (برای مثال، در پمپ بنزین به سمت چپ بپیچید، سپس سه بلوک جلو بروید و از کنار ساختمان قرمزرنگ به سمت راست بپیچید) و «دانش پیمایشی»، یعنی توانایی ساخت و کنکاش نقشه ذهنی یک مکان. از بین این دو، دنبال کردن مسیر بسیار آسانتر است و بیشتر افرادی که مسیری را چند بار طی کردهاند، عملکرد خوبی در این زمینه دارند.
در آزمایشی کلاسیک که تقریباً دو دهه پیش انجام شد، پژوهشگران ۲۴ داوطلب را چند بار با اتومبیل به دو مسیر پر پیچوخم در منطقهای مسکونی ناآشنایی بردند. پس از چند هفته، تقریبا همه شرکتکنندگان میتوانستتند بهطور دقیق ترتیب نشانهها را در هر مسیر را بگویند و فاصله بین آنها را تخمین بزند. اما آنها در توانایی شناسایی میانبرهای بین دو مسیر، اشاره به نشانههایی که از جایی که ایستاده بودند، قابل مشاهده نبودند یا ترسیم نقشه مسیرها تفاوت زیادی داشتند.
بنا به باور پژوهشگران، کسانی که نمیتوانند میانبرها را شناسایی کنند یا نشانهها را پیدا کنند، ممکن است دچار نوعی ناتوانی در ایجاد نقشههای ذهنی دقیق باشند.
منبع : زومیت
مجله خبری lastech