مطالعه جدید: حالات صورت احساسات را نشان نمیدهد!
آیا حرکات صورت شما احساسات خود را به دیگران منتقل میکند؟ اگر فکر میکنید پاسخ مثبت است، لازم است بیشتر فکر کنید! پاسخ به این سوال قطعی نیست. برخی کارشناسان عقیده دارند که مردم سراسر جهان قادر هستند احساسات خود را از طریق چهره به کمک لبخند زدن، اخم کردن، خندیدن و غیره نشان دهند.
اما دانشمندان با استناد به صدها مطالعه باور دارند لبخند، اخم و غیره تظاهرات جهانی احساسات هستند. آنها همچنین اغلب به کتاب چارلز داروین در سال 1872 به نام «بیان احساسات در انسان و حیوانات» استناد میکنند تا از این ادعا حمایت کنند – در این کتاب ادعا میشود این واکنشها برای بیان احساسات در صورت تنها عبارات جهانی انتخاب شده در دوره تکامل بشر هستند و حقیقت درونی را بیان نمیکنند.
دانشمندان دیگر به شواهد متقابلی اشاره میکنند که نشان میدهد حرکات صورت در برابر واکنش دادن به احساسات مختلف، متفاوت است و این به معنای حقیقی بودن آن واکنش است. مردم ممکن است در هنگام نقشه کشیدن برای دشمن خود از روی نفرت لبخند بزنند و با شنیدن یک خبر خوب از خوشحالی بغض کنند.
این تضادها را چطور باید توضیح دهیم؟ گاهی چشمهای گشاد شده نمادی از ترس است و گاهی دیگر نماد تعجب. این دسته از کارشناسان عقیده دارند این واکنشها عمدتا نشان دهنده کلیشههای فرهنگی ما هستند. با این تفاسیر، آیا هنوز میتوان عقیده داشت صورت ما قادر است احساسات ما را به خوبی نمایش دهد؟
این بحث فقط آکادمیک نیست. عواقبی جدی را نیز به همراه دارد. امروزه برخی از شرکتها با استفاده از هوش مصنوعی و دوربینهایی که چهره شما را در طول مصاحبه کاری زیر نظر دارند، تصمیم به استخدام یا رد کردن شما میکنند.
در یک دادگاه حقوقی در ایالات متحده، قاضی یا هیئت منصفه ممکن است اگر فکر کنند چهره متهم نشان دهنده عدم پشیمانی نیست، حکمی سنگینتر صادر کنند.
به کودکان درسراسر دنیا آموزش داده میشود که لبخند را به عنوان نماد شادی و اخم به عنوان نماد خشم بشناسند. برای کودکان مبتلا به اوتیسم – که در درک برخی احساسات دچار مشکل هستند – این آموزهها کمک چندانی در درک احوال دیگران نمیکند.
پس چه کسی درست میگوید؟ پاسخ صحیح شامل نظر یک پزشک، یک اشتباه علمی و یک قرن تفسیر نادرست از نوشتههای «داروین» است.
«آماندو دوشن» پزشک فرانسوی قرن نوزدهم است که ماهیچههای صورت افراد را به صورت الکتریکی تحریک میکرد و از انقباضات صورت آنها عکس میگرفت.
عکسهای او الهامبخش داروین شد تا در کتاب خود بیان کند که برخی از حرکات صورت نشانه احساسات هستند. داورین نوشت: « در شادی مردم لبخند میزنند و در غم اخم میکنند.»
داروین دریافت احساسات در ذات ما نهفته شدهاند و میتوان آنها را با اصول مبتنی بر زیستشناسی توضیح داد. حرکات صورت به عنوان نوعی سیستم سیگنال دهنده شناخته میشوند که میتوان به کمک آنها وضعیت عاطفی شخص را تعیین کرد.
اما شواهد دیگری نشان میدهد داروین مرتکب اشتباه بزرگی شده بود. در زندگی واقعی، افراد یک احساس خاص را به روشهای مختلفی ابراز میکنند.
برای مثال، براساس تحلیلهایی که بر روی حرکات صورت در حین بروز احساسات انجام شده است، دانشمندان دریافتند افراد در پاسخ به عصبانیت تنها در 35 درصد مواقع اخم میکنند. اخم کردن مختص خشم نیست زیرا افراد به دلایل دیگری نیز احتمالا از این حالت در صورت استفاده میکنند – مثلا در زمانی که تلاش برای تمرکز دارند یا زمانی که درد جسمانی را تجربه میکنند. همین تنوع فوقالعاده برای هراحساسی مورد مطالعه قرار گرفت.
بنابراین سیستمهای هوش مصنوعیِ احساسات، درحقیقت قادر به تشخیص احساسات نیستند! آنها سیگنالهای فیزیکی مانند حرکات ماهیچههای صورت را تشخیص میدهند و نه معنای روانی آنها را.
دانشمندان در مطالعه اخیر الگوریتمهای یادگیری ماشین را بر روی بیش از شش میلیون ویدئوی اینترنتی از چهرهها اعمال کردند. از ارزیابیکنندگان انسانی که سیستمهای هوش مصنوعی را طراحی میکنند، خواسته شد تا حرکات صورت را در ویدئو برچسبگذاری کنند، اما تنها برچسبهایی که به آنها داده شد کلمات احساسی مانند «عصبانیت» و یا توصیفهای فیزیکی مانند «اخم کردن» بود. علاوه بر این، هیچ راهی برای تائید احساسی که افراد در این ویدئوها داشتند، وجود نداشت.
همچنین شواهد قابل توجهی وجود دارد که نشان میدهد حرکات صورت تنها بیان کننده یکی از مجموعه احساسات درونی هر فرد است.
مثلا تصویر فردی با ظاهر ژولیده را در نظر بگیرید. ممکن است این ژولیدگی ناشی از درد یا ناامیدی باشد و یا ممکن است خستگی دوندهای در پایان مسیر باشد که درعین حال از موفقیت خود خوشحال است. حتی اخم نیز گاهی میتواند نشان دهنده هیجان شخص درحین پیروزی باشد.
بیان داروین نشان میدهد که نمونههایی از یک احساس خاص – مانند خشم – دارای یک علت یا حالت فیزیکی تغییر ناپذیر یا یک ماهیت است. این اعتقاد که «ذاتگرایی» نامیده میشود، شهودی است.
از طرفی، رد کردن با دشواریهایی روبرو است زیرا تقریبا غیرممکن است که بتوانیم ثابت کنیم ذات وجود ندارد. هرچند افرادی وجود دارند که به ذات اعتقادی ندارند، اما به صورت ناخودآگاه از آن استفاده میکنند. هرچند ذات یک فاکتور مهم و اصلی در درک رفتار انسان است، اما دانشمندان عقیده دارند هنوز ابزارها و جوهرههای لازم که به دنبال آن هستند را، نیافتهاند.
«ارنست مایر» زیستشناس به طرز طعنهآمیزی از ذاتگرایی به عنوان یک عامل فلج کننده در پیشروی تحقیقات نام میبرد و باور دارد پارامترهای دیگری را باید در این تحقیق درنظر گرفت.
برخی دانشمندان عقیده دارند هر نمونه بیولوژیکی خلق شده دارای یک حد ایدهآل است و برخی ویژگیهای منحصر به فرد دارد که آن را از سایر مخلوقات دیگر متمایز میسازد. اما زمانی که صحبت از احساس میشود، ذاتگرایی اهمیت پیدا میکند.
قدرت فلسفه ذاتگرایی داروین را به سمت ایدههای متفاوت سوق داد. او عقیده داشت عدم تعادل عاطفی میتواند با وز شدن موها در ارتباط باشد و یا اینکه حشرات با مالیدن اعضای بدن خود به یکدیگر، ترس و عصبانیتشان را ابراز میکنند.
او گمان میکرد احساسات از طریق انتخاب طبیعی برای انجام امور مهمی تکامل یافتهاند. داروین باور داشت عبارات احساسی از نظر کاربردی بیفایده هستند و تنها روش ارتباط اجداد ما بودند.
بیش از صد سال است که بیان احساسات در انسان و حیوانات به اشتباه تفسیر شده است. چگونه این اتفاق افتاد؟ پاسخ را میتوان در کارهای یک روانشناس با نام «فلوید آلپورت» در اوایل قرن بیستم جستجو کرد. آلپورت در کتاب روانشناسی اجتماعی خود در سال 1924 استنباط گستردهای از نوشته داروین انجام داد و گفت: « عبارات و بیان احساسات در همان نوزادی برای ما معنا و مفهوم مییابند و به سرعت در مغز ما جای میگیرند.»
ایده آلپورت اگرچه نادرست است، اما به داروین نسبت داده شد و توسط دانشمندان مورد پذیرش قرار گرفت. اما اکنون اوضاع متفاوت است.
تعداد فزایندهای از محققان در تلاش هستند تا احساسات و تفکر انسان را جدیتر بگیرند و از ایدههای ذاتگرایانه پیشین فراتر بروند.
زمان آن فرا رسیده تا طرفداران هوش مصنوعی به کمک محققان بیایند و با درک رفتار مغز و پاسخهای احساسی، ارتباط میان حرکات صورت با احساسات را دریابند.
بیان داروین بهتر است به عنوان یک متن تاریخی درنظر گرفته شود، نه یک راهنمای علمی قطعی. اینجا به درسی عمیقتر میرسیم: علم حقیقت یا اختیار نیست. علم کمی شک کردن با مشاهده مکرر در زمینههای مختلف است. حتی استثناییترین دانشمندان نیز ممکن است دچار اشتباه شوند. اما همیشه فرصت برای اصلاح باورها و اندیشهها وجود دارد.